پرواز سپید

در مسلک ما معنی پرواز چنین است، با بال شکسته به هوای تو پریدن …

پرواز سپید

در مسلک ما معنی پرواز چنین است، با بال شکسته به هوای تو پریدن …

پرواز سپید

سلام.
اینجا آسمان قلب من است جایی که در آن پرواز می کنم. ابرهای تخیلاتم، نم نم غصه هایم، برق نگرانی هایم، و نسیم امیدهایم را در آن خواهم دید. . مهدی خورشید این آسمان
مهدی جان
در مسلک ما معنی پرواز چنین است
بابال شکسته به هوای تو پریدن



از آنجا که اسلام دینی سیاسی ست بدون شک من به مسائل سیاسی هم خواهم پرداخت.




دوستان عزیزم که به این آسمان سر می زنند؛ لطف کنند و از درج نظراتی همچون عالی، خوب بود، حرف نداشت، ++(با هر تعدادی)، لذت بردم و ... خود داری کنند!تا الان تایید شده و البته پرواز سپید، از نویسندگان این نظرات به خاطر حسن نیتشون به شدت سپاس گذار بوده و هست! ولی این دست نظرات، همیشه نویسنده وبلاگ رو به شدت دچار رعد و برق روانی کرده است! اگر واقعا از مطلبی لذت بردید اما حرفی برای گفتن نداشتید لطفا فقط به ذکر یک صلوات اکتفا کنید! خیلی خیلی ممنونم.



*اگر بتوانیم بال‌های عاطفۀ خود را برای عموم مردم بگشاییم، پرواز خواهیم کرد و اگر مانند ابرها بر سر همۀ انسانها سایه بیفکنیم، باران خواهیم شد



اگر از بالا نگاه کنیم مشکلات را کوچک خواهیم دید و هرچه بالاتر برویم جاذبۀ زمین برای ما کمتر خواهد شد، آنگاه می‌توانیم پرواز را تمرین کنیم.*
* استاد پناهان*

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

ازدواج 2

دوشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۴۶ ب.ظ

همراه این تصویر زیبا برایتان قصه ای میگویم.

در خانه نشسته بودیم. هم من هم بچه هم همسرم شام خورده و سیر بودیم. خدا را شکر!... هر کس به کاری مشغول بود. کسی مثل من در فضای مجازی غوطه می خورد. همسرم به مطالعه مشغول بود. و پسرم برای خوابیدن آماده میشد؛ که ناگهان صدای همسایه مان به فریاد های گوشخراشی بلند شد: نداررررمممم... ندارممممممممممم.... به خدا نداررمممم! بعد از این فریاد ها، ناسزاهای بلند و وقیحانه مرد بر سر زنش بلند شد. بله؛ دعوای خانوادگی! همان دعوای معروف زن و شوهری! که قرار است صرفا ابلهان باور کنند!

بعد از مدتی فریاد ها و ناسزاهای مرد طاقت را از همسرم ربود و او را برای میانجیگری به بیرون از منزل برد. مرد خانه ما مرتب به علامت تاسف سر تکان می داد و زیر لب حرف می زد. من که برای زن همسایه نگران بودم گفتم: "برو ببین نکند زن بیچاره را زیر مشت و لگد کبود کند!" مرد من هم که اصلا با این چنین رفتارها بیگانه بود با چشمانی گرد از تعجب گفت: "نههههههه! گمان نکنم چنین کاری بکند!"

بعد از مدتی همسرم به خانه برگشت و با چهره ای پر از غم تعریف کرد: مرد با حالت درماندگی گفته است که در  این ماه یک بار مساعده گرفتم؛ و الان هیچ پولی ندارم! زنم 2000 تومان پول برای شام امشب می خواهد اما من ندارم!! و زن هم گفته بود: به خدا برای خودم نمی خواهم اما بچه ها گرسنه اند!!

زن گریه می کرد و مرد بر افروخته از نداشتن قدرت تامین خانواده.

این اتفاق همین امشب در سالروز ازدواج علی علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها و یزرگداشت خانواده افتاد.

وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا(سوره انسان آیه8)

نظرات  (۳)

بعدش با این وضعیت هزارتا هزارتا بلند میشیم میریم مکه و میگم ما حاجی شدین :(
پاسخ:
سلام. خب با این وضعیت نباید از حج واجب کوتاهی کرد ولی در مورد عمره مفرده که سفر مستحبی هست کلام شما کاملا متینه.
۱۹ آبان ۹۴ ، ۱۸:۰۴ محمد محمدیان
خیلی تاسف باره

واقعا در چنین حالتی باید سکوت کرد

دلم برای اون مرد خونه و زن وبچه اش میسوزه
هر چند که این شرایط و این حرفها برای خیلی ها کلمه و داستان نا آشنایی نیست


پاسخ:
سلام
نباید سکوت کرد. باید با اعمالمون حرف بزنیم...
تا اخر داستان رو ننوشتم.قرار هم نبود بگم که چه کار هایی انجام شد. هر فردی به نسبت دغدغه مندی خودش و نگاهش به مسائل در برخورد با همچین صحنه هایی کاری میکنه. مسلما شما هم از اون دسته انسان هایی نیستید که از کنار همچین مسائلی راحت رد بشند.
۰۲ آذر ۹۴ ، ۱۱:۲۲ صحبتِ جانانه
چه دردناکه که همسایه به از همسایه بی خبره تا به این جا برسه کار و به این حد خراب بشه وضع شون...
ای کاش حق همسایگی رو قدری پیش تر از اینکه همسایه مون از در فقرش کفر وارد بشه به جا م یآوردیم...
کاش قلب هامون نزدیک تر بود
کاش..


دلم سوخت...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">