پرواز سپید

در مسلک ما معنی پرواز چنین است، با بال شکسته به هوای تو پریدن …

پرواز سپید

در مسلک ما معنی پرواز چنین است، با بال شکسته به هوای تو پریدن …

پرواز سپید

سلام.
اینجا آسمان قلب من است جایی که در آن پرواز می کنم. ابرهای تخیلاتم، نم نم غصه هایم، برق نگرانی هایم، و نسیم امیدهایم را در آن خواهم دید. . مهدی خورشید این آسمان
مهدی جان
در مسلک ما معنی پرواز چنین است
بابال شکسته به هوای تو پریدن



از آنجا که اسلام دینی سیاسی ست بدون شک من به مسائل سیاسی هم خواهم پرداخت.




دوستان عزیزم که به این آسمان سر می زنند؛ لطف کنند و از درج نظراتی همچون عالی، خوب بود، حرف نداشت، ++(با هر تعدادی)، لذت بردم و ... خود داری کنند!تا الان تایید شده و البته پرواز سپید، از نویسندگان این نظرات به خاطر حسن نیتشون به شدت سپاس گذار بوده و هست! ولی این دست نظرات، همیشه نویسنده وبلاگ رو به شدت دچار رعد و برق روانی کرده است! اگر واقعا از مطلبی لذت بردید اما حرفی برای گفتن نداشتید لطفا فقط به ذکر یک صلوات اکتفا کنید! خیلی خیلی ممنونم.



*اگر بتوانیم بال‌های عاطفۀ خود را برای عموم مردم بگشاییم، پرواز خواهیم کرد و اگر مانند ابرها بر سر همۀ انسانها سایه بیفکنیم، باران خواهیم شد



اگر از بالا نگاه کنیم مشکلات را کوچک خواهیم دید و هرچه بالاتر برویم جاذبۀ زمین برای ما کمتر خواهد شد، آنگاه می‌توانیم پرواز را تمرین کنیم.*
* استاد پناهان*

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

واژه های زمخت

پنجشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۱۱ ب.ظ




چه قدر واژه ها برای ابراز بعضی حالات زمخت و دل نانشین هستند!
حال یونس پیامبر را دارم؛ وقتی که درون شکم ماهی در ظلمات رو به محبوب می گفت:
لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین
چه حاااالی داشته است این نبی خدا!
وقتی که با غضب، روی از قوم و قبیله خویش برگرفته و به سمت آب آمده و...
چه مهربان خداااایی ست، خدای یونس؛ که ظلمات درون شکم ماهی را به نور نزدیکی یونس و خدایش روشن کرده!
امروز صبح، حال یونس پیامبر را فهمیدم! حال آن زمان او را... یونس به خشکی رسید و خدای مهربان و عزیزززز او بوته کدویی را از زیر خاک بیرون آورد، تا هم  همسایه اش باشد و بدن نحیف و رنجور یونس را محفوظ خود کند و هم میوه اش غذای پوست ملتهب و سوخته یونس باشد!...
چه حالی داشته است یونس پیامبر، زمان خوردن غذای خود! چه اشکی می ریخته و چه لذتی می برده که.... آه خدای مهربانم! تو چه زیبا بنده گنه کار خویش را که به سویت باز گشته در کنف حمایت خود می گیری...
و چه خوب خدایی داریم ما که از ذکر یونس راضی شده است! همان ذکر زیبا و دل انگیز...
قرآن عاشقانه های خدای عزیزززز به ما، که در آن گفته شده است، ببینید یونس را. او یکی از عشاق من بود. خطا کرد و با این عبارت، عذرخواهی کرد! و من خدای مهربان یونسم که به عاشقانه های او در شکم ماهی می بالم:
"وذالنون اذذهب مغاضبافظن ان لن نقدرعلیه فنادی فی الظلمات ان لااله الاانت سبحانک انی کنت من الظالمین"...

....

پی نوشت: میخواستم ادامه بدم و بگم چه دریافت هایی این چند روز داشتم اما واقعا واژه ها زمختن! همین قدر بگم که از کسی، از قبیله عشق، رو برگردوندم و با غضب ازش دور شدم و به بلای یونس دچار شدم... و امروز احساس می کنم بوته کدو روی سرم سایه انداخته...
چه حالی داشته یونس در سجده اش وقتی دم گرفته بوده: لااله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین... شکرا لله... حمدا لله

پی نوشت 2: راه عشق جز با صبر پیموده نمی شود...


پی نوشت 3: تازه من این جوری ختم نگرفتم هنوز! همین جوری هر وقت جور بود یا یادم اومد گفتم.
پی نوشت 4: دوستان عزیز! اتفاق خاصی نیفتاده! من هم یک عارف وارسته نیستم! نبی خدا هم نیستم!!!!! من فقط حال قشنگی پیدا کردم، که با گفتن همین ذکر بود! اگه شما هم بگید؛ ان شاء الله به همین حال می رسید! واقعا شرمنده قصدم از نوشتن این پست فقط توجه دادن به ذکر یونسیه بود و بس.
۹۴/۰۸/۲۸

نظرات  (۱۳)

۲۸ آبان ۹۴ ، ۲۲:۱۸ زهرا احمدآبادی
عااااااااااالی. ..


پاسخ:
:)
ممنون
۲۸ آبان ۹۴ ، ۲۲:۲۲ محمد محمدیان
آفرین بر شما .
جملات تون خیلی سنگین بود
پاسخ:
سنگین؟
منظورتون از سنگین رو متوجه نمیشم!
این خوبه یا بد؟
یونسیه رو این شکلی ندیده بودم
پاسخ:
سلااام
یعنی چه جوری دیده بودی؟!!

چه جالب..

اما در انعکاس خوبی ها مضایقه نفرمایید...
پاسخ:
دست خودم نیست باید واژه های روزیم بشن.
این روزا خیلی توی گفتن کم میارم!
همه چیز برای این حس زمختن!
نمیشه این شعرو به من نسبت داد، هنوز جز این افراد نیستم ولی راست گفتن:
آن که را اسرار حق آموختند
مهر کردند و لبانش دوختند
لب های کسی دوخته نمیشه فقط واژه ها حق مطلب رو ادا نمی کنن! به خاطر همین فقط میگه خودتون برید ببینید...
برام دعا کنید! به شدت ملتمس دعا هستم!
۲۹ آبان ۹۴ ، ۱۵:۱۸ ❤منتـــظر المـهـدی❤
جالب بود.....
سلام
من چقدر این ذکر یونسیه رو دوست دارم
آرامش خاصی داره
آدم حس می کنه تواون لحظه فقط خداست ودیگر هیچ
...
قلم زیبایی داری
دوسش دارم
مانا باشه ایشالله
پاسخ:
سلام عزیزم!
واقعا ذکر یونسیه همین طوره؛ شاید به خاطر این که یونس پیامبر علیه السلام این ذکر رو توی تنهاییشون زمانی که فقط خودشون و خداشون بودن می گفتن!
 
ممنونم. ان شاء الله بتونم از پس مسئولیت هایی که به خاطر داشتن این استعداد دارم، بر بیام!
التماس دعا... زیاد
ذکری که انسان را از زمین جدا میکنه

کاش بیشتر می نوشتید
پاسخ:
نمی تونستم! نمیشد! حالم ازم دور می شد!
همین قدرم که نوشتم یه حس بدی پیدا کردم!
هر وقت روزیم شد بیشتر می نویسم! چشم...

۳۰ آبان ۹۴ ، ۲۳:۵۳ صحبتِ جانانه
سلام

عجب حالی داشتی خواهر...

پاسخ:
سلام.
آه، بله، داشتم...
فکر میکنم کی دوباره همچین حالی پیدا میکنم؟!!
وااااای از عالی‌ یه تن اون ور تر چه دست به قلمی دارید چه جملات قشنگی می آفرین خیلی عالیه ممنون
پاسخ:
سلام. 
من اون بغل یه چیزی نوشتم ها! اونو بخونید لطفا.
ولی ممنون از حضورتون...
سلام علیکم.ببخشید بنده میخواهم انجام بدهم یعنی هرجور باشه اشکال نداره ؟
پاسخ:
سلام.این مسیله رو از یه استاد اخلاق بپرسید.من متاسفانه سر رشته ندارم! 

۱۸ آذر ۹۴ ، ۲۱:۲۰ صحبتِ جانانه
به جسم ربط داشته این حال یا صرفا یه ادراک و شهود معنویه؟
پاسخ:
من هر بلایی سرم بیاد بدون شک در جسمم هم بروز پیدا میکنه!
خیلی با هم در تعاملند جسم و روحم! خیلیی
۱۸ آذر ۹۴ ، ۲۳:۵۳ صحبتِ جانانه
پس بحمدالله یک بیداری و انقلاب روحیست
نگران شده بودم
ان شاءالله که حرکتی در جهت اوج گرفتن باشه این احوالتون

التماس دعا
پاسخ:
ممنون. البته بیماری هم بود و هست. هنوز پوستم مشکل داره و اذیتم میکنه!
۱۹ آذر ۹۴ ، ۰۰:۲۵ صحبتِ جانانه
ان شاءالله که خوب خوب بشید به زودی زود به حق حسین علیه السلام
پاسخ:
ان شاء االه همه مریضا شفا پیدا کنن نه فقط من!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">