پرواز سپید

در مسلک ما معنی پرواز چنین است، با بال شکسته به هوای تو پریدن …

پرواز سپید

در مسلک ما معنی پرواز چنین است، با بال شکسته به هوای تو پریدن …

پرواز سپید

سلام.
اینجا آسمان قلب من است جایی که در آن پرواز می کنم. ابرهای تخیلاتم، نم نم غصه هایم، برق نگرانی هایم، و نسیم امیدهایم را در آن خواهم دید. . مهدی خورشید این آسمان
مهدی جان
در مسلک ما معنی پرواز چنین است
بابال شکسته به هوای تو پریدن



از آنجا که اسلام دینی سیاسی ست بدون شک من به مسائل سیاسی هم خواهم پرداخت.




دوستان عزیزم که به این آسمان سر می زنند؛ لطف کنند و از درج نظراتی همچون عالی، خوب بود، حرف نداشت، ++(با هر تعدادی)، لذت بردم و ... خود داری کنند!تا الان تایید شده و البته پرواز سپید، از نویسندگان این نظرات به خاطر حسن نیتشون به شدت سپاس گذار بوده و هست! ولی این دست نظرات، همیشه نویسنده وبلاگ رو به شدت دچار رعد و برق روانی کرده است! اگر واقعا از مطلبی لذت بردید اما حرفی برای گفتن نداشتید لطفا فقط به ذکر یک صلوات اکتفا کنید! خیلی خیلی ممنونم.



*اگر بتوانیم بال‌های عاطفۀ خود را برای عموم مردم بگشاییم، پرواز خواهیم کرد و اگر مانند ابرها بر سر همۀ انسانها سایه بیفکنیم، باران خواهیم شد



اگر از بالا نگاه کنیم مشکلات را کوچک خواهیم دید و هرچه بالاتر برویم جاذبۀ زمین برای ما کمتر خواهد شد، آنگاه می‌توانیم پرواز را تمرین کنیم.*
* استاد پناهان*

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قبرستان» ثبت شده است

من متاسفانه در جامعه ای زندگی می کنم که زنان آن به جای داشتن مغز در سر خود کرک های زرد شده ای بر روی سر دارند!

زنانی که احقاق حقوق خود را در برهنگی سرشان و سینه ها شان و بلندی خنده ها شان می بینند...

من متاسفانه در جامعه ای زندگی  می کنم که مردان آن تصورشان از زن چیزی ست به اندازه بستری نرم که مایه لذت آنان شود!

و نه آرامشی واقعی که آنان را در مسیر انسان بودن قرار دهد...

این مردان به جای مغز، در سرشان موجواتی شهوانی گردش می کند و همه را به چشم موجوداتی برای لذت بردن می بینند..

کسی که پول می دهد تا من لذت ببرم

و کسی که خود وسیله لذت جویی من است...

مردانی که برای داشتن یک لیوان شیر به دنبال خریداری گاو شیرده هستند!!

من متاسفانه در جامعه ای زندگی می کنم که زنان آن به جای مهر مادری در قلبشان، عشق ورزی به هیکل های ناپایدار خود را در سینه می پرورانند..

ای امان از مرگ که زنان و مردان جامعه من را در بر خواهد گرفت...


من امشب در شب اول رجب قبرستان را به شما هدیه می کنم!

های مردان و زنان هنوز کمی بیدار جامعه من قبل از آن که کاملا به خواب روید، به قبرستان بروید

تا دل هایتان بیدار شود!!!



پ.ن: واقیعتش میتونست پست ادامه داشته باشه ولی ادامه ش کار این روزای من نیست! ان شاء الله شاید بعد ها تکمیلش کردم.

به این پست هم سر بزنید!

برای من که خیلی جالب بود!

ما کجا و اینا کجا

پرواز سپید
۲۱ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۳۵ ۱۶ نظر

از بین قبرهای قبرستان رد می شدم

روی زمین کنار سنگ قبر کوچکی نشسته بود.

جمعه بود و همه قبرها کنارشان پر بود از فاتحه خوان و زائر.اما این یکی تنها بود.

خانمی با کلاه و شال کرم شکلاتی و مانتوی کوتاه کرم شکلاتی و چکمه های عاج دار قهوه ای، که از پایش در آورده بود و کنار سنگ قبر کوچک گذاشته بود. مثل دختر بچه ای بی پناه در کنار قبر چمباتمه زده بود و به خاطر سرما دستهایش را گره زده، در زیر شکمش فرو برده بود. اما هیچ کدام از این ترفندها نمی توانست سرمای وجودش را کاهش دهد! برای فرار از گزندگی این سرما دائم به جلو و عقب تکان می خورد...

پرواز سپید
۰۳ بهمن ۹۴ ، ۱۲:۰۸ ۷ نظر