خدایا متشکرم که شلاقم می زنی!
متشکرم که به من آموختی!
در این روزها که نه پسرم بود و نه همسرم، به من آموختی که چگونه بتوانم به سمتت قدم بردارم!
خدایا خیلی دوستت دارم مثل همیشه...
"همیشه" ای که هر اتفاقی افتاد، اما تو در آن "همیشه" بودی!
به یاد داری؟ حتما به یاد داری! روزی را که در مسیر بم در اتوبوس، در حال خراب بیماری، در شهر غریب، تنها و بدون هیچ کسی گفتم:
"خدایا چه قدر خوبه که تو همه جا هستی، این طوری هیچ وقت تنها نیستم!"
اله من...
کنف حمایت محکم خودت را محکمتر به دورم بپیچ و حتی اگر از درد این پیچش ناله کردم؛ من را از بین طناب های محکم و تنیده این کنف بیرون نکن!
ناله های من فریاد شکر و رضاست!
من کنار تو صبر نمی کنم؛ که لذت می برم و برای آن نزدیکی حتی عزیزترین کسانم را هم خواهم داد...
فهمیدم!
تو به من نشان دادی که اگر هیچ کس کنارم نباشد، تو هستی!
فهمیدم!
تو به من نشان دادی که تویی صاحب قلوب همه و اگر بخواهی از من حمایت کنی، حتی قلب بدترین افراد اطرافم را نسبت به من رئوف می کنی!
حتی قلب دشمنانم را...
خدایا شلاقم بزن...
اگر زخم خوردن از شلاق تو باعث نزدیکی با تو باشد هرچه محکمتر بزن!
بگو ببارند تمام تیرهای بلا از آسمان و زمین اما به شرط قرب!
دوستت دارم و هیچ داشتنی نداشتن تو را برایم جبران نخواهد کرد!
هر چیزی که داشتن تو را کم می کند از من بگیر...
همه چیزم برای تو بوده و هست و خواهد بود...
اله من...