پرواز سپید

در مسلک ما معنی پرواز چنین است، با بال شکسته به هوای تو پریدن …

پرواز سپید

در مسلک ما معنی پرواز چنین است، با بال شکسته به هوای تو پریدن …

پرواز سپید

سلام.
اینجا آسمان قلب من است جایی که در آن پرواز می کنم. ابرهای تخیلاتم، نم نم غصه هایم، برق نگرانی هایم، و نسیم امیدهایم را در آن خواهم دید. . مهدی خورشید این آسمان
مهدی جان
در مسلک ما معنی پرواز چنین است
بابال شکسته به هوای تو پریدن



از آنجا که اسلام دینی سیاسی ست بدون شک من به مسائل سیاسی هم خواهم پرداخت.




دوستان عزیزم که به این آسمان سر می زنند؛ لطف کنند و از درج نظراتی همچون عالی، خوب بود، حرف نداشت، ++(با هر تعدادی)، لذت بردم و ... خود داری کنند!تا الان تایید شده و البته پرواز سپید، از نویسندگان این نظرات به خاطر حسن نیتشون به شدت سپاس گذار بوده و هست! ولی این دست نظرات، همیشه نویسنده وبلاگ رو به شدت دچار رعد و برق روانی کرده است! اگر واقعا از مطلبی لذت بردید اما حرفی برای گفتن نداشتید لطفا فقط به ذکر یک صلوات اکتفا کنید! خیلی خیلی ممنونم.



*اگر بتوانیم بال‌های عاطفۀ خود را برای عموم مردم بگشاییم، پرواز خواهیم کرد و اگر مانند ابرها بر سر همۀ انسانها سایه بیفکنیم، باران خواهیم شد



اگر از بالا نگاه کنیم مشکلات را کوچک خواهیم دید و هرچه بالاتر برویم جاذبۀ زمین برای ما کمتر خواهد شد، آنگاه می‌توانیم پرواز را تمرین کنیم.*
* استاد پناهان*

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

یک پست یواش...پلاس پلاس پلاس

جمعه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۸:۳۶ ق.ظ

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد

عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

جلوه‌ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت

عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد

عقل می‌خواست کز آن شعله چراغ افروزد

برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز

دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند

دل غمدیده ما بود که هم بر غم زد

جان علوی هوس چاه زنخدان تو داشت

دست در حلقه آن زلف خم اندر خم زد

حافظ آن روز طربنامه عشق تو نوشت

که قلم بر سر اسباب دل خرم زد


+چند روزه دارم مصرع اول این غزل رو با خودم تکرار می کنم. معمولا وقتی این طور میشه دنباله شعر رو که در میارم می بینم خیلی چیزاش به حال و روز من می خوره.اینم مثل معمول...

+تازه فهمیدم که دکتر به مامانم گفته بوده که دخترتون زنده موندنش معجزه ست!!!!
شایدم غیر از معجزه...شایدم ردم کردن....شایدم کار نیمه تمامی بوده که خدا لطف کرده بهم اجازه داده بمونم تا تمومش کنم!

+به این نتیجه رسیدم که من آدمی هستم که هیچ وقت کسی رو رها نمی کنم! فقط می تونم فاصله بگیرم اونم نه برای خودم برای اون کسی که ازش فاصله گرفتم. دوست ندارم کسی رو فراموش کنم!


+ بعد از برگشتنم از بیمارستان بیشتر از قبل به این نتیجه رسیدم که باید بدون هیچ تعللی محبت کنم! خیلی راحت حلالیت می گیرم. ممکنه فردا نباشم!!! مخصوصا اگر نتونم به کسایی که میشناسم محبت کنم... گاهی این محبت کردن به صورت فاصله گرفتن بروز می کنه!

آهاا راستی حلالم کنید! جدی می گم!


+دیروز رفتم کنکور دادم! با همین حالم. ولی امروز نتونستم برم! حالم هنوز خوب نیست. با کوچکترین فعالیتی تمام بدنم زرد و بی حال میشه و ضعف می کنم. تازه می فهمم همون یه ذره چربی ای که توی غذاهامون هست چه قدر بهمون انرژی میده. شایدم من کلا ضعف دارم. ولی 5 وعده در روز غذا میخورم. چون گرسنگی برام ضرر داره؛ البته بدون چربی؛ دارم لاغر میشم و همش گرسنه ام و یک دهم قبل هم فعالیت ندارم!ههههه


+از مریضی این دفعه اصلا ناراحت نیستم! همه میان میگن دفعه آخرت باشه میری جهادی! اما من خوشحالم! هرکی هم هر حرفیی بزنه مهم نیست! مهم اینه که آقای همسر منو درک میکنه و گفته بازم اگه شرایط جور بود مشکلی نیست که بری! خوشحالم از داشتنش! خیلی سختی کشید این چند وقت. من هر چه قدر توی بیمارستان لاغر شدم اونم همون قدر وزن کم کرده بود! از این یکی خوشحال نیستم!


+به عزیزی می گفتم: شدم کنیز نشون دار امام حسن علیه السلام. گفت یعنی چی؟
گفتم چون سمی که به حضرت دادن کبد حضرت رو منهدم کرد و منم خب کبدم توی این بیماری درگیر شد. یادتونه رفتم جهادی، گفتم میرم کربلای امام حسن علیه السلام؟
نوکر به شیوه ارباب می رود...

به اون عزیز گفتم: انگار وقتی من مست حسین فاطمه(سلام الله علیها) بودم و داشتم توی این مستی می رقصیدم؛ پسر بزرگ خانم خیلی آروم منو برای خودشون دستچین کردن!

برای توفیق کنیزی پسر بزرگ خانوم برام دعا کنید!!خواهش

ان شاء الله که بازم می تونم کنیزی آقامو بکنم!


+دقیقا مثل امام حسن علیه السلام که خیلی از نزدیکانشون هم تنهاشون گذاشتن خیلی از دور و بریام که اصلا ازشون انتظار نداشتم حتی تماس نگرفتن از حالم جویا بشن! مهم نیست... ناراحت شدم ..خیلی، اما مهم نیست!


+توی بیمارستان که بودم یه روز که خیلی حالم بد بود پرچم حرم آقا رضای مهربونمو آوردن! اولش حال نداشتم اما یه دفعه گفتم آقا میشه برگردید؟ رفته بود بیرون؛ اما برگشت دستمو به زور گذاشتم روی پرچم. خواستم این جوری سلام بدم: السلام علیک یا علی بن موسی الرضا السلطان ابالحسن. اما هرچی فکر کردم یادم نیومد اسم حضرت!:( همین جوری توی دلم یه دفعه با غصه زیاددد گفتم: آقا رضای مهربونم..؟ خیلی اول غصه خوردم! اما الان فکر می کنم که آقا خواستن بگن: من دوست دارم همین جوری بهم بگی آقا رضای مهربونم(من این جوری می گم و اینم داستان داره کسی این جوری حضرت رو صدا نکنه!!). از اون طرف خواهرم که همراهم بود یه دفعه گفت: پرواز! اون خانومه که سرطان داشت رو دعا کن! یه خانومی که سرطان داشت و مثل من یه بچه 6 ساله داشت! برای اون خانوم دعا کنید!

+همین دیگه...

پست امروز همین درد دل های کوچولو بود!

نظرات  (۳۰)

سلام
نمیدونستم اینقدر حال جسمیتون خرابه
مسموم شدید؟

خدا به شما شفا عطا کنه در تمام مراتبش...
از جسم گرفته تا مراتب اعلای روحتون...

به قدر ضرورت بنویسید...
زیاده ننویسید...

ماهیت فضای مجازی پراکندگی هست... هشیار باشید
پاسخ:
سلام
راستش خیلی منتظر احوال پرسیتون بودم! میدونستم بی تفاوت رد نمیشید!
مسموم نه. هپاتیت آ گرفته بودم که خیلی حالم بد شد.
اول برای صبرم دعا کنید!
ممنونم.
یعنی چی پراکندگی؟! توضیح میدید بهم؟ ممنون میشم.
۱۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۹:۳۶ ❤منتـــظر المـهـدی❤
سلام آبجی چطوری ؟

دیگه نبینم از این حرفا بزنی هااا افتاد؟؟

ان شاءالله موفق بشی
پاسخ:
سلام عزیزم! :)
از کدوم حرفا؟!!
این حرفای من که بد نبود!
۱۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۰۰ ❤منتـــظر المـهـدی❤
همین که میگی حلالم کنید و... 
پاسخ:
مگه قراره موقع مردن حلالیت بگیریم؟!
به خدا اینقدر توی روح تاثیر مثبت داره! خیلی خوبه که حق الناسی که به گردنمونه رو قبل از مردن ادا کنیم! اصلا شاید زنده باشم 100 سال ولی اگه حق الناس گردنم نباشه راحتتر پرواز می کنم!
سلام
خیلی ناراحت و نگران شدم
یعنی چی جناب دکتر این حرفو زده!!! خب نهایتش پیوند کبد هست..زنده موندنش معجزه هست یعنی چی!!!
داروهاتون رو خوب مصرف کنید
ما هم دعاتون می کنیم
انشاء الله به زودی جسمتون سالم بشه تا این مرکب روح، به رشد و پرواز و اوج گرفتنتون کمک کنه
پاسخ:
سلام
آنزیمای کبدیم به 5000 رسیده بوده! و چون دکتر قبلیم دیر تشخیص داده بوده و من یه روز توی اورژانس بودم و بهم رسیدگی نشد. مجبور شدن منو یه شب توی آی سی یو بستری کنن. اگه این خانوم دکتر نبود(خدا رسوندنش) ممکن بود اتفاق خیلی بدی برام بیفته.وسط مریضی از یه بیمارستان به یه بیمارستان دیگه رفتم چون رسیدگی بیمارستان اول خیلی وحشتناک بود و دیدیم ممکنه برام خطر ساز باشه. دکترم گفت اونجا دارن اهمال میکنن.
چشم! داروهامو مصرف میکنم.
تا  دوماه باید دارو بخورم و پرهیز داشته باشم.
یه پمفلت تغذیه در هپاتیت آپلود کردم، مطالعه کنید، انشاءالله که زودتر بهبودی حاصل بشه. سوالی هم اگه بود توی بخش «سوالات تغذیه ای» وبلاگم بپرسید

http://bayanbox.ir/info/8666700830753307801/%D9%87%D9%BE%D8%A7%D8%AA%DB%8C%D8%AA
پاسخ:
خیلی ممنونم!
واقعا لطف کردید! :)
این توصیه ها هم رعایت کنید:

1- غذاهاتون رو در حجم کم و تعدا دفعات بیشتر مصرف کنید، بیشتر از 4 عده که فرمودید.

2- در صورت حالت تهوع، در ممواقعی که حالت تهوع وجود نداره، بیشتر مواد غذایی مورد نیاز روزانه تون رو مصرف کنید.

3- چون هپاتیت بااعث بی اشتهایی میشه، مواد غذذایی رو به نحوی تهیه کنید که از نظر ظاهری و طعم، تحریک کننده اشتها باشند و مورد علاقه تون باشند.

4- اگر به بوی غذا هم حساس هستید، سعی کنید تهیه غذا به نحوی صورت بگیره که بوی غذا تا حد امکان در منزل پخش نشه.

5- در صورت عدم تمایل برای مصرف میوه، بخشی از میوه های مورد نیاز روزانه تون رو به صورت آبمیوه مصرف کنید و ترجیحا طبیعی.

6- تا زمان بهبودی علائم استراحت کافی داشته باشید و میزلن فعالیت بدنی تون رو کاهش بدین و بهونه نیارین. خب فعالیت فرهنگی تون رو جوری تنظیم کنید که بیشتر با فکر و ذهن در ارتباط باشه نه فعالیت بدنی. تکلیفی هم براتون نیست چرا که لا یکلف الله نفسا الا وسعها

7- از مواد غذایی کاملا بهداشتی در رژی غذای تون استفاده کنید تا بیماری خاصی از غذا بهتون انتقال پیدا نکنه. از محصولات لبنی پاستوریزه، گوشت های کاملا پخته و تخم مرغ پخته شده و میوه و سبزی کاملا ضدعفونی شده استفاده کنید.

8- بیماران مبتلا به هپاتیت حاد نیازی به محدود کردن مایعات ندارند. فقط در صورتیکه دارای آسیت یا ادم باشند لازمه که مایعات دریافتی شون محدود بشه یعنی در حد نیاز تشنگی
پاسخ:
خیلی ممنون.
بعضی از بندها رو ناخودآگاه مجبور به انجام بودم مثلا مصرف مواد طبیعی(اصلا اگه یه مقدار ماده مصنوعی توی غذایی باشه بوشو سریع میفهمم و پس میزنم)
بدنم به چربی های مصنوعی مخصوصا به شدت واکنش نشون میده و اصلا نمیتونم هضمش کنم.

چشم. بعضی شو انجام میدادم و بعضیشو نمیدونستم. اما از این به بعد حتما بیشتر مراقبم!
آسیت خیلی کم موقع شدت بیماری شاید اندازه دو روز توی یکی از سونو ها بود دیگه نبود.

برام دعا کنید!
بازم ممنون از این همه لطفتون! :)
قصدم از نوشتن این پست نگران کردن کسی نبود. فقط نوشتم!
اگه نگرانتون کردم معذرت میخوام!
سلام
چه شعر قشنگیه... میخوام حفظش کنم :)
توروخدا حسابی مواظب خودتون باشید و تا سلامتیتونو به طور کامل به دست نیاوردید خودتونو به زحمت نندازید .... ان شاالله زودی خوب بشید :)
پاسخ:
سلام به بانوی پاک مسلمان ما! :)
اوهوم... شعر قشنگیه!
اصلا نمیتونم کار زیاد انجام بدم! بدنم توان تولید انرژی نداره!
ببخشید هپاتیت نوع B هست؟! خیلی پیشرفت کرده که دکتر اینجوری گفته؟
پاسخ:
هپاتیت آ بوده اما چون اولش بهم درست رسیدگی نشد و کبدم ضعیف بود خیلی شدت پیدا کرد.
آنزیم های کبدیم به 800 رسید تازه از بیمارستان مرخص شدم!!
الانم نمیدونم در چه حالم اما باید آزمایشامو فردا به دکتر ببرم نشون بدم. هنوز نتیجه ش نیومده! فردا میگیرم.
من خودم شخصا خواهم کشتت !
کل دیشب من از دستت حرص خوردم بعد تهشم نرفتی کنکور ؟؟؟؟؟؟/

مگه من نبینمت ..........
پاسخ:
عزیزمممم...
خب نشد!حالم خیلی بد بود! اگه میرفتم ممکن بود دوباره کارم به بیمارستان بکشه!
خدا بزرگه. دیروزی برام مهم بود که رفتم. دعا کن اون رشته ای که میخوام قبول بشم! :)
دوستت دارم فامیل!
۱۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۵۲ سید محمد رضی زاده
اللهم اشف کل مریض
خدا ان شاءلله صحت و سلامت بدهد
پاسخ:
سلام. خووش اومدید!
ان شاء الله
برای اون خانوم سرطانی دعا کنید!
من الان خیلی بهترم.
برای همه مریضایی که دستشون از درمان کوتاهه دعا کنید!
۱۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۵۴ سیّد محمّد جعاوله
احسنت
پاسخ:
احسنت به چی؟!!
:)
بیماری هم مامور هست
به قول بزرگواری که به بیماری میگفت : جناب بیماری

براتون دعا میکنیم خدا یا صابرین محشورتون کنه و به شما طول عمر با عزت و سلامتی بده

اگه اشکالی نداره در مورد پراکندگی یه مطلب در وب خودم بنویسم
در اولین فرصت

موضوع مهمی هست...


پاسخ:
اوهوم! جناب بیماری!
حسش کردم این جناب بودنشو! :)

دعا کنید... خیلی برام دعا کنید.
من منظورم از صبر، صبر در مصیبت نیست! صبر در طاعت و صبر در معصیت رو میخوام!
مصیبت و ابتلاء که خاصیت دنیاست!
برام دعا کنید
چشم منتظر میمونم!
اون قسمت کنیز امام حسن ع خیلی دلنشین بود...معلومه کاملا از دلت نوشتی که اینطور به دل نشست...
ان شاالله شفای عاجل همه بیمارا خصوصا بیمار منظور
ان شاالله زود زود سلامت و قبراق ببینیمت
پاسخ:
واقعا از ته دلم نوشتم! دعا کن لیاقت داشته باشم!
ممنونم عزیزمممم... :)
خیلی برای همه مریضا دعا کن!
۱۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۴۹ راه امـــیـــن
سلام میبخشین نمیدونستم اللهم اشف کل مریض خدا ان شاءلله صحت و سلامت بدهد یا من اسمه دواء و ذکره شفاء(شفاء در قرآن ) « وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًا ﴿۸۲﴾[۱] را هفت مرتبه  بخوانید و این آیه را بر هر که بخوانید خدا شفاء می دهد.
پاسخ:
سلام
خواهش می کنم...این چه حرفیه..نگفته بودم که...
ان شاء الله همه مریضا شفا پیدا کنن!
خیلی ممنون از راهنمایی های خوبتون.
کاش این طوری نبودی که نوشتی؟! 
کاش از زندگیت میرفتن آدمایی که اومدن
چرا من بعد این همه سال که باهات رفیقم هنوزم تو برام عجیبی؟ 
چرا هنوزم نمی تونم فاکتورای متضاد تو رو هضم کنم؟!  میدونی چیه برای همین خصلتاته که دوست دارم:*
کاش تو فراموش میکردی، کاش ادمایی که میرفتن واقعا میرفتن 
دوست دارم پرواز جونم
پاسخ:
نمیرن! نمیتونم فراموششون کنم! فقط فاصله میگیرم!
همیشه دعا میکنم براشون.
همه کسایی که تو میشناسی و نمیشنایشون!
منم دوستت دارم.
شایدم اون قدر متضاد و خاص نیست و من فقط میتونم حرف بزنم. شاید کسایی دیگه هم هستن که این خصلتا رو دارن اما خاموشن!
نمی دونم...
سلام خاله خانم
امیدوارم ان شاء الله به زودی حالتون
خوب و خوب بشود

پاسخ:
سلام علی آقا ممنونم!
موید باشید!
سلام. خدا ان شا الله بزودی سلامتی و شفا بدن.
چند وقت قبل یه مطلب درباره یه خانمی خوندم که آنزیمهای کبدیش اونقدر بالا رفته بوده که دکترها نمیتونن کنترلش کنند و بهش میگن باید داروهای اولیه ام اس رو بخورن وگرنه ام اس با شدت بالا میگیرن.این بنده خداهم که عوارض دارو رو میبینند و یکی از استادهاشون بهش میگه اگه غذاها ومیوه ها ی طبیعی مصرف کنی آنزیمهای کبدت نرمال میشه اما تقریبا همه مواد غذایی و میوه هایی که تو بازار هست بخاطر آفت کش ها و سمهایی که در اونها بکار میبرند باعث بالارفتن آنزیمهای کبدی میشه.
خلاصه این بنده خدا باکسی اشنا میشه که در روستاهای اطراف تهران میوه و غذای ارگانیک که هیچ سمی در تهیه اش استفاده نمیشه را در تهران پخش میکنه. این بنده خدا که آنزیمهاش بشدت بالا بوده حرف دکترها را در خوردن داروهای اولیه ام اس گوش نمیده و با اطلاعاتی که بدست اورده بوده شروع به مصرف مواد غذایی طبیعی میکنه.بعداز مدتی که برای ازمایش آنزیمهاش دکتر میره، دکتر از پایین آمدن آنزیمهای کبدیش بدون خوردن دارو بشدت تعجب میکنه.
ببخشید طولانی شد اما سعی کنید هیچ ماده غذایی کنسرو شده مثل رب و تن و  غیره مصرف نکنید.سلامت باشید
پاسخ:
سلام. توصیه عالی ای بود البته مواد مصنوعی خود بوشون منو پس میزنه!
نمیتونم مواد کنسروی یا مصنوعی استفاده کنم.
ممنونم.
منم این شعر رو خیلی دوست دارم

پاسخ:
:)

ان شاءالله همه همدیگرو حلال کنیم
بسیار عالی بود
پاسخ:
ان شاء الله
چو بشکفد ز لبت غنچه پاک دعا
تو را به فاطمه (س) سوگند التماس دعا
پاسخ:
:)
محتاجیم به دعا!
اللهم تفضل علی مرضی المؤمنین والمؤمنات بالشفاء والصحة..
پاسخ:
صبر صبر صبر...صبر میخوام!
الهی آمین
۱۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۲۹ مهدی ابوفاطمه
موفق باشید
پاسخ:
سلامت باشید
آقای ابوفاطمه من به وبلاگتون سر میزنم منتها داستان هایی که میذارد رو قبلا خوندم چیزی برای گفتن ندارم.
هی میبینم داستان گذاشتید آخرش یادم میفته اشک توی چشمام جمع میشه!
۱۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۲۲ وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
:)
لبخندم واسه کامنتهاس!

عزتت مستدام بانو 
پاسخ:
چرا؟! :)
سلامت باشید!
۱۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۲۶ زهرا احمدآبادی
سلام...انشاءالله هرچه زود تر شفا پیداکنید....

ما هم دعاتون میکنیم

شعر هم بسیار زیبا بود

شما هم ما رو حلال کنید.


پاسخ:
سلام
ممنونم
برام از خدا صبر بخواید!
خب معلومه شعر قشنگه! از لسان الغیب حضرت حافظ مگه غیر از این انتظار میره؟!
خواه میکنم عزیزم من از شما جز خیر و خبی چیز دیگه مگه دیدم؟!
۱۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۳۷ وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
خدا بهتون صبر بده 
:)
از همونایی که دوستدارید
پاسخ:
عزیزمیییی...
ممنونم!!! خیلی ممنون!
:)
خوشحالم کردی با این کامنت!
۱۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۱۲ راه امـــیـــن
ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ان شاء الله هرچه زودتر  بهبود پیدا کنید.براتون دعــــــــــــــــــا میکنیم زودتر شفا بگیرید. ان شاء الله.به خـــــــــــــــــــــــــــــــدا توکل کنین خیلی زود بهبود پیدا می کنین...آدمـــــــــــــــــــی به خودی خود نمی افتد اگر بیفتد از همان سمتی می افتد که به خــــــــــــــــــــدا تکیه نکرده است

 
پاسخ:
سلام
ممنونم

سلام بانو
دوبار این پست تونو خوندم..بازم میخونمش...
دعا میکنم براتون...ان شاء الله که به انچه رضای خداست برسید
حالتون غبطه داره
دعا کنید برا ما...
پاسخ:
سلام
:)
حالم غبطه داره؟!! آی سی یو رفتن کجاش غبطه داره خواهر من؟!!:))
ان شاء لله مدارج معرفت رو در صحت و سلامت طی کنید. البته ما در پیشگاه شما شاگردی بیشتر نیستیم!
شما هم برای من دعا کنید!
سلام بر کنیز نشان دار امام حسن
نمی دونید از وقتی این رو ازتون شنیدم تا به الان چقــــــــدر ذهنمو درگیر کرده
الهی به حق خود آقا در این شبهای عزیز همچنان لیاقت کنیزی ارباب رو داشته باشید
الهی جز صابرین حقیقی قرار بگیرید

یاعلی
پاسخ:
سلاااامممم عزیزمممم
چه قدر این طور خطاب کردنم بهم مزه داد! یه جوری احساس میکنم آقام منو لایق دونستن که تربیتم کنن!

خیلی ممنون از دعای قشنگتون! واقعا ممنونم!

ان شاء الله شما هم به هر چیزی که براتون خیره برسید!
میدونید رسیدن به اونچه که خیره، خیلی خوبه ولی خوبتر از اون فهم اون خیره
خدا جز خیر برای بنده اش نمیخواد ولی کج فهمی مانع لذت بردن ازش میشه، به جای استفاده از اون خیر، گله مند میشه
الهی فهم اونچه که برامون پیش میاد رو داشته باشیم
پاسخ:
فهم خیر و صلاح هم خودش بخشی از خیره خب...
۳۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۴۷ دانشجوی کلاس اول دبستان
سلام

این دیر احوالپرسی را قبول نمایید

البته از یه جنبه خوبه، اون هم اینکه الان حالتون خوبه ان شاءالله

یه نکته ای که خیلی مهم بود در نوشته ی شما این بود من اینطور برداشت کردم :

" گاهی مریضت می کنند که بیشتر بهشون نزدیک بشی تا طعم پرستاریشون را بچشی و ..."


"باشد تا رستگار شویم"

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">