آقا جان تا همان جا که غیرت مردانه علوی مان یاری کرده و قدرت بازوی زار و نزارمان اجازه داده، با دل و جان از عمه ات بانو زینب سلام الله علیها پاسداری کرده ایم..اما آقاجان تا نیایی گره از کار ما باز نشود..
داعش و تکفیری و سلفی و وهابی بهانه است...
غربت شیعه فقط با آمدنت درمان می شود...
به خدا که ما که در نبودنت سرباز توایم؛ با آمدنت سر بازی فراموشمان نمی شود..
آقا جان شما بیا... ما جان که هیچ دل و دین فدای تو می کنیم...
که سر که نه در راه عزیزان بود...
بار نه اضافه ای بیش نیست...
اصلا سر را می خواهیم چه کنیم اگر در راه تو نرود...
پرچمت را در بلندای حرم عمه جان زینب نگاه می داریم تا در روز آمدنت، زمانی که ندای انا بقیة الله طنین افکن می شود؛ از راه دمشق به سمت تو گسیل شویم...
کلنا عباسک یا مهدی...
پ.ن: دلم برای آقای همسر تنگ شده! خیلی دلم تنگ شده...
پ.ن: روز جوان رو بهتون تبریک میگم.فکر کنم اکثرا جوان محسوب میشیم.