سه شنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۰۱ ب.ظ
آقا برای من دعا کنید!
اوضاعم خیلی خراب شده! الان دارم به خودم میخندم!
راستش شدم مثل این کسایی که واقعا یه عزیزشون رو از دست دادن!
میدونید من دقیقا واکنش سوگ رو میشناسم و همون حالتا رو دارم بروز میدم!
دیشب کاملا واضح تمرکز نداشتم! بعد چند بار که اسم یکی از دوستام رو پرسیدم بازم یادم میرفت!!
تا این که اخرین بار با نشون گذاشتن یادم موند اولش که اصلا یادم میرفت که اسمشو پرسیدم قبلا!!!!!
الانم اومدم یه شماره ای رو توی تلگرام وارد کنم یکی دیگه رو زدم!!!!!!!!!!!!!! :))))))
حالم خرابه! :)))))))))
دارم سعی میکنم با کار زیاد یکم خودمو کنترل کنم...
دارم تحمل میکنم که عقلانی رفتار کنم و این برام یکم سخته اخه من خیلی با خودم مثل بچه ها رفتار می کردم...
واقعا التماس دعا دارم ازتون!
خوب میشم میدونم... قدم اول همیشه سخته. وقتی خاکش کنی تا چهل روز سخته بعدش خاک سردی میاره...
خصلت خاک سرد و خشک همینه که دل کندن رو اسون میکنه...
بعدا نوشت: داشتم این ویس رو گوش میکردم گفتم شما هم گوش بدید...
پاسخ:
ممنونم
میدونید اوضاع بیرونی بهتر شده تازه داره روح و بدم چیزایی که پس میزدم رو بروز میده. تازه دارم ناله های وجودمو میشنوم انگار...
قبلش حواسم به خوودم نبوده!
اما بدجور ضعیف شدم...
میدوندی ماها نمیدونیم که با کارامون چه بلایی سرخودمون میاریم.
انگار بعضی رفتارام حالمو بد کرده...
پاسخ:
:)
نمیدونم شادم یا نه دارم به حال خودم گریه میکنم یا میخندم ولی برای منی که همیشه به شدت برونگرا بودم این حد از دورنگرایی عجیبه!
پاسخ:
سلام
:)
ممنونم
حیات طیبه الهی..خیلی دلنشینه اسمش.. خدا کنه...
دارم عمود به فرق سر دلم میزنم...
له شده دلم...
دارم کار میکنم . هی خودمو مشغول دور و برم میکنم...
سعی میکنم با مشغولیت ها یکم اروم بشم. بالاخره اونقدر نفسم قدرت نداره که هم توجهم به خواسته دلم باشه و هم جلوشو بگیرم...
اما هنوز لامصب بدجور جولون میده...
پاسخ:
چشم
ولی الان احساس میکنم رها شدم
احساس میکنم عموم رهام کرده...
دعای یه رها شده تنها توی یه کویر توی یه شب تاریک که حتی نمیدونه به کدوم سمت باید دست دراز کنه!
نمیدونم به نظرتون دعای همچین آدمی قبوله؟!
شما که به خانوم ارادت دارید به مادرم بگید احساس یتیمی دارم...
بدجووورررر...
کاش مادرم بود و کتک میزد اما بود...
کاش پدرم بود و سرم فریاد میزد اما بود...
دلم میخواد ناله کنم و داد بزنم توی نبودن مادرم..
اما
الان شبه..
قراره مدفن مادر لو نره...
باید توی دلم خون جگر بخورم...
باید استین به دندون بکشم....
اگه بلند گریه کنم کار پدرم سخت میشه...
آاخخخخخخخخخ
جای من گریه کنید..
آخخخخ
غم وتنهایی کل تاریخ انگار روی دلم سنگینی میکنه....
تمام تنهایی ای که شیعه کشید و من میدونم حالم جز با اومدن آقا دست کشیدن به سرم خوب نمیشه...
بیاد دست به سرم بکشه تا هوش و حواس و عقل برگرده...
شما هم برام خیلی دعا کنید...
اگر بخوام این غم رو بروز بدم میمیرم...
پاسخ:
حسینـــ وااااییییی
حسیینــــــــــ وااااییییییی
گه گهی یاد کن به دشنامم
سخن تلخ از تو شیرین است
بنوازی و پس بیازاری
آخر ای دوست این چه آیین است؟
روز اول که دیدمت گفتم
آن که روزم سیه کند این است
روز اول که به استاد سپردند مرا
دیگران را هنر آموخت مرا مجنون کرد...
حسینــــــــــ وااااییییی
همیشه همینه
باید رها کرد...
همیشه اخرش به همین جا می رسه:
موتوا قبل ان تموتوا
اما...
روی یک بدن مگر چندتا نعل جا می شود؟....
پاسخ:
میشه. همیشه و همه جا خدا هست و حالمون هم به مرحمت خودش رو به راه میکنه!
مطمئنم به مهربونی خدا...
پاسخ:
حتما! البته اگر قابل باشم!
:)
پاسخ:
:)
ممنونم!
واقعا لازم داشتم به خدا و بزرگیش و بودنش توی دلم...
پاسخ:
سلام علی آقا!
خووب میشه حتما!
خدا هست و هوای ما رو داره هر چقدرم که کوچیک باشیم!
:)
پاسخ:
سلام
چون اون مطلبی که برای دستورات رهبری و وصیت نامه شهید بود پین شده بالای صفحه
چون کارمون و جهادمون واجبتر از احوالات شخصی منه!
من در مقابل اسلام و انقلاب چیزی نیستم!
واقعا ممنون از دعاتون!
خیلی برام دعا کنید!
البته الان بهترم!
خدا که خیلی خوبه...دوستش دارم
پاسخ:
ممنونم. بله میگذره چون میدونم که میگذره دارم هنوز تلاش میکنم
خدا همیشه هوای ما ها رو داره!
به خودم امیدوار نباشم و به روزگار...
اما به خدا امید دارم! خیلیییی...
پاسخ:
بله خیلی از دوستانم این طوری شدن.
الهی که دلمون زودتر شاد بشه! دلمون سبک بشه و نورانی
پاسخ:
ممنونم
برای کار تمرکز دارم.
اما برای چیزای عادی روزمره تمرکز ندارم. و اگه به کار نرسم کلا ذهنم پریشون میشه
البته امروز بهترم.
خسته نیستم حالت پریشونی داشتم. حالت گرفتگی... نمیدونم چه جوری توضیح بدم.
فقط برام دعا کنید. ممنونم