پرواز سپید

در مسلک ما معنی پرواز چنین است، با بال شکسته به هوای تو پریدن …

پرواز سپید

در مسلک ما معنی پرواز چنین است، با بال شکسته به هوای تو پریدن …

پرواز سپید

سلام.
اینجا آسمان قلب من است جایی که در آن پرواز می کنم. ابرهای تخیلاتم، نم نم غصه هایم، برق نگرانی هایم، و نسیم امیدهایم را در آن خواهم دید. . مهدی خورشید این آسمان
مهدی جان
در مسلک ما معنی پرواز چنین است
بابال شکسته به هوای تو پریدن



از آنجا که اسلام دینی سیاسی ست بدون شک من به مسائل سیاسی هم خواهم پرداخت.




دوستان عزیزم که به این آسمان سر می زنند؛ لطف کنند و از درج نظراتی همچون عالی، خوب بود، حرف نداشت، ++(با هر تعدادی)، لذت بردم و ... خود داری کنند!تا الان تایید شده و البته پرواز سپید، از نویسندگان این نظرات به خاطر حسن نیتشون به شدت سپاس گذار بوده و هست! ولی این دست نظرات، همیشه نویسنده وبلاگ رو به شدت دچار رعد و برق روانی کرده است! اگر واقعا از مطلبی لذت بردید اما حرفی برای گفتن نداشتید لطفا فقط به ذکر یک صلوات اکتفا کنید! خیلی خیلی ممنونم.



*اگر بتوانیم بال‌های عاطفۀ خود را برای عموم مردم بگشاییم، پرواز خواهیم کرد و اگر مانند ابرها بر سر همۀ انسانها سایه بیفکنیم، باران خواهیم شد



اگر از بالا نگاه کنیم مشکلات را کوچک خواهیم دید و هرچه بالاتر برویم جاذبۀ زمین برای ما کمتر خواهد شد، آنگاه می‌توانیم پرواز را تمرین کنیم.*
* استاد پناهان*

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

او با چشمهایش حرف می زد

شنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۲۰ ب.ظ

سلام خانوم... امکان داره باهاتون تماس بگیرم؟!


این متن پیامکی بود که برایم فرستاده بود. کسی که گمان می کردم رفته است! رفته بود و من را در تنهایی و ناراحتی از دست دادن خودش گذاشته بود.

برای کسی مثل من که برایم انسان مهم است نه اجتماع، هر رفتنی زخمی است؛ بس ناگوار...

اما آن روز برگشته بود!

اول نشناختم و جواب دادم که: سلام، بله

تماس برقرار شد و قرار ملاقاتی گذاشته شد! بسیار با عجله...

با تمام تصوراتم متفاوت بود!!

اما چیزی در او مرا می خواند...

چشمهایش...

با زبان بسته و کلامی که نمی گفت حرف می زد!

با زبان صداقت...

او با چشمهایش حرف می زد و

از تنهایی خود می گفت...

از غصه و از نگرانی از دست دادن و ناامید شدن...

از طرد شدن...

او از نیاز به همراهی...

همان چشمها بود که مرا خواند...

طنین صدای تنهایی او، در غار انزوای من می پیچید و در انتهایی ترین نقطه غار همان گوشه دنجی که برای خودم انتخاب کرده بودم، مرا از خواب زمستانی سرد و طولانی  خودم بیدار می کرد و می خواست که برخیزم...

همسنگری به من نیاز دارد..

من نیز که از تنهایی و بی همرهی، به درون خود فرو رفته بودم با گرمای صدایی که مرا به برخاستن می خواند بیدار شدم...

بله او با چشمهایش و فقط با چشمهایش مرا بیدار کرد...


پ.ن: عذر می خوام اگر استحکام لازم رو نداره! وقتنی یه مدت ننویسی همین میشه! :)


پ.ن2 : این مدت کمتر مینویسم. دلم فاطمیه لازم داره و ضجه زدن برای دل آقام علی و تنهاییشون! دلم صدا زدن مادرم رو میخواد توی زیر زمینی کوچولویی که سردرش زدن احباء فاطمه... دلم روضه های از ته دل حاج اقا ع رو میخواد...
دلم لک زده برای زنده کردن نام خانوم فاطمه جانم!

نظرات  (۱۶)

۰۱ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۴۰ مهنا احمدی
ماهم دلمون فاطمیه میخواد:((((((
پاسخ:
رسیده! توی دلای شیعه سیاهه زدن...
موفق باشید
پاسخ:
ممنونم

سلامت باشید
التماس دعا
پاسخ:
محتاجیم به دعا!
۰۱ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۲۰ ❤منتـــظر المـهـدی❤
وای مادرررررم.....
پاسخ:
:(((((((((((((

 انفاس قدسیه فاطمه زهرا مدد راهتان باد
پاسخ:
ممنونم!
یارب

خیلی هم عالی بود متن ...

این جمله عالی بود ..

برای کسی مثل من که برایم انسان مهم است نه اجتماع هر رفتنی زخمی است؛ بس ناگوار...

کپی بدون ذکر منبع بلامانع است! :) پرواز سپید  ... اینم گذاشتم بماند .. :دی

البته جمله فکر کنم یک ویلگور بعدِ اجتماع می خواد نه ؟ 




پاسخ:
ممنونم! :) تعریف شاعر حتما سنده!

بله درست میفرمایید! الان درستش کردم.

خیلی ممنون از نقدتون!
۰۱ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۲۲ راه امـــیـــن
از بیانات حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای(مد‌ظله‌العالی) درباره حضرت فاطمه(س)
البته من از جنبه های معنوی و روحی و الهی آن بزرگوار حرفی نمی توانم بزنم و من کوچکتر از این هستم که آن جنبه ها را درک کنم. حتی اگر کسی درک هم بکند، نمی تواند آن چنان که حق آن حضرت است، او را توصیف و بیان کند. آن جنبه های معنوی، عالم جداگانه ای است.
پاسخ:
اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سرالمستودع فیها بعدد ما احاط به علمک
۰۱ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۱۵ زهرا احمدآبادی
سلام....

مهارت خوبی تو نوشتن دارید...

موفق باشید و التماس دعا
پاسخ:
سلام
ممونم عزیزم! لطف خداست و هیچ چیز دیگه ای نیست!

محتاجیم به دعا و همچنین شما! :)
سلام
هـی (فکر کنم معنای این هی رو خوب بدانید)
این آه هزینه ها برده و شده آه و باید سالها تنهایی بکشی و معنیش را
بدانی و غرق در آن بشوی ، نمی دونم چه بگم فقط می تونم بگم بسیار بسیار
دلنگران و آشفته حالم و نسیم نگرانی در وجودم موج می زند مثل فصل بهار
گریه و خنده در وجودم نمایان است و همه متوجه شدند و هر کسی یه حرفی می زند و از من علت آشفتگیم می پرسند و من ماندم چی بگم


پاسخ:
سلم
ان شاء الله رفع میشه!
علت؟
۰۳ اسفند ۹۴ ، ۰۸:۳۸ دانشجوی کلاس اول دبستان
سلام

چقدر زیبا ...

"باشد تا رستگار شویم"
پاسخ:
سلام
چشماتون زیبا میبینه

ان شاءالله
با نزدیک شدن به زمان انتخابات مجلس
ﭼﺴﺒﺎﻧﺪﻥ ﺍﻋﻼﻣﯿﻪ ﻓﻮﺕ ﺭﻭﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺷﺪ
ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﻗﺒﻠﻰ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﮐﺮﻣﻌﻠﯽ دلاوری 1 ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺭﺃﻯ ﺁﻭﺭﺩ!!!
۰۳ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۳۹ راه امـــیـــن
۰۳ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۵۵ راه امـــیـــن
پاسخ:
 علی را تا که من بی یار دیدم
خودم را در بر اغیار دیدم.
به یاریش چنان خوردم سیلی
که در کوچه حسن را تار دیدم


سلام بصیر
خدا قوت
التماس دعا در این ایام
یا حق
پاسخ:
سلام ممنونم
محتاجیم به دعا
حق نگهدارتون
"... من امیدوارم که شما جوانان با این زادِ تقوا بتوانید وارد میدان شوید و تولید هایی داشته باشید که به معنای حقیقی کلمه هم خصوصیات موسیقی خوب و بلیغ را داشته باشد و به معنای حقیقی، تاثیر گذار مثبت باشد و حقیقتا جوانان و روحها را به صفا و به معنویت و به حقیقت رهنمون کند..."

.:مقام معظم رهبری:.
خیلی جالبه با اینکه 27 بهار از زندگی من میگذره هنوز نفهمیدم که همه آدمها همه جوره همه چیزو درک نمی کنن!  چی گفتم :-)
وقتی تو اردو راهیان گریه میکردم با همه وجودم دیدم دوستام با تعجب نگاهم می کنن،  گاهی از نگاهاشون ناراحت میشدم ولی الان می فهمم که اونا مبهوت بودن،  فقط نمی فهمیدن که من چمه،  همین!  یکی میگفت ما تنها دنیا اومدیم و باید اینو بفهمیم که تنهاییم،  راست میگفت،  کم کم میفهمم که چی می گفت.  
پاسخ:
سلام..
چه ععجب از این ورا؟!! :)
کم کم کاش بفهمیمی تنهاییم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">