دچار جنگ هفتاد دو ملت شده ام!
ره افسانه می زنم...
حجاب شده ام برای خودم
حافظا مرا از حجاب خودم برگیر...
خدای من! حافظم باش و مرا برای خودت تربیت کن...
کار برای توی بزرگ و اعلی بی خودی میخواهد! بی منی..
منِ من چه قدر بزرگ و سنگین بر من نشسته است...
گاهی با خود می گویم دامن برگیرم از این معرکه و به خود مشغول شوم اما...
در همین معرکه ها، منِ من خود را نمایان کرده است!
آن منی که از آن می ترسم...
آن منی که برایم نادوست داشتنی ست...
آن منی که تنهایم می کند...
آن منی که ضعیفم می کند...
۱۸ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۲۱
۱۴ نظر