سلام آبجیم..
اینجا چه خبره؟
گفتم چند روزی میرم با خودم باشمو برگردم..لازم بود...یلدای امسالو
باید تنها میگذروندم...بازم تنها نشد...من بودمو درد...که تا صبح همراهم بود...اما
یادش بخیر...شب خوبی بود...جای شما واقعا خالی…
آدما معمولا وقتی مسافرشون میره سفر غمگینن و موقع برگشت خوشحال...اما
اون شب اربعین دوباره ای به پا شد...اربعینی که در دل خود آیات ها و ابرها ی زیادی
داشت...ابرهایی که با تراکمشان می باریدندو بوی خاک را در فضا پخش...(گفتم ظرفیت موندن ندارم)
اگه دنبال ناراحتی بگردم تو پست اول کلمه هایی هست برای ناراحت
شدن...اما دلم نمیاد از آبجیم بگیره...بی خیال..پس خواهش می کنم شما هم ناراحت
نباش عزیزم...هر چند احساس پاکتو دوس دارم،حتی ناراحتیتو
دوست عزیز من..
در مورد برخی کلمه ها میشه ساعتها نوشت..اما این جمله که پررنگ تره
انتخاب کردم:
براتون واقعا خوشحالم.چون یه راهی پیدا شده که ابراز محبت کنید.یعنی اینجوری احساس می کنم که دارید عشق بازی می کنید...
بیا ******* نظرمو ببین...
دوستت دارم ...
راستی بار دومه داری میگی زشت ها...درسته منم مثل شما،شمارو ندیدم و میدونم شوخیه اما اینم میدونم خالق من همه چیزو زیبا آفرید آبجی زیبای من...حالا من هیچی..اما بعضیا کم صبرنو زود باور ؛ ) مواظب خودت باش
یافاطمه(س)