کفش
رفتم کفش بگیرم .به خاطر مشکلی که دارم و ورمی که پاهایم دارند، مجبورم کفش چرم استفاده کنم. داخل مغازه رفتم؛ که همسرم تماس گرفت. وقتی در مورد قیمت کفش گفتم؛ سوت بلندی کشید و...
گفت: پس یک کفش خوب بخر، چون اگر از درد پا شکایت کنی، تکه تکه پول کفش را پس می گیرم!ههه... من هم گفتم: پس هر قیمتی که باشد می خرم چرا باید کفش ارزان بگیرم؟! خندید و گفت: هرطور صلاح میدانی...!
کفش های زیادی امتحان کردم. شاید سی جفت کفش را امتحان کردم. و البته دختر فروشنده با حوصله تمام برایم هر کفشی را که می خواستم، با رنگ های مختلف می آورد.(خیلی از این رفتار او خوشم آمد) به خاطر همین حوصله به خرج دادن، احساس می کردم که باید حتما از همین مغازه خرید کنم! احساس درستی بود، چون آخرین کفشی که به پا کردم؛ خیلی کفش خوبی بود. یک کفش چرم قهوه ای رنگ عالی!
همان طور که داشتم امتحانش می کردم فکر کردم که: اما این کفش اصلا برای زمستان مناسب نیست. اگر برف یا باران ببارد چه کنم؟!! ... کمی برای این مسئله ناراحت بودم! با خودم گفتم: نگذار دلت با این کفش بماند! تجربه به تو ثابت کرده چیزی که دلت می خواهد بهترین انتخاب است!... همان را خریدم. مدام در فکر کفش زمستانی بودم که نمی دانستم از کجا می توانم پول برای آن تهیه کنم!...
با مادرم برای احوال پرسی، تماس گرفتم. در مورد اتفاقات این چند روز صحبت می کردیم که مادرم گفت: کفش هایی که فرستادی برای مستحق، لازم نداری؟ گفتم: نه.
- : یکی از کفش ها خیلی خوب است! همان که من هم مشکی رنگ آن را دارم. همان چکمه زیپی.
- : ازش آب رد می شد؛ گفتم بدهم کسی که جایی زندگی می کند که هوا خشک، ولی سرد است و کفش گرم لازم دارد؛ جایی که باران نبارد.
- : خب می خواهی کفش مشکی خودم را به تو بدهم؟ هنوز سالم است و من به آن نیاز ندارم!
خسته نباشید واقعن !!!!!!!
من هیچ وقت خرید نمی رم :|
اصلا حوصلشو ندارم...
یادمه یه بار مامانم با دوستاش منو برد خرید ! بعد نهایت تحمل بازار های شلوغ واسه من 45 دقیقه الا یک ساعته ! خلاصه این ساعت گذشت و منم خسته شدم و شروع به غر زدن که بریم خونه دیگه ...
بنده علاقه وافری به کاکائو دارم. مامان همون جا رفت یه بسته شکلات برا من خرید و گفت بشین رو این صندلیا اینو بخور تا ما بیاییم :| ما هم گول خوردیم ! خیلیم بچه نبودیمااااا ولی خب در برابر شکلات . . . . . .
هععععی ولی شکلاتای ما تموم شد و خرید اونها تموم نشد که نشد !!!
.
شماره پام ؛ شماره پای مامانمه
سایز لباس هام رو هم هم پدرم میدونه و هم مادرم !
همه رو خودشون می خرن :)))))))))))))
البته یه وقتایی هم سالی دو سه بار مثلا ؛ خودم می رم خرید :)